10 21

1 عیسا به اطراف نگاه کرد و ثروتمندا ره دید که هدایای خودشون ره تو صندوق بیت‌المال معبد می‌نداختن.

2 وسط اونا، بیوه‌زنی فقیر هم بود که دو قرون تو صندوق انداخت.

3 عیسا گفت: "به‌راستی به شما می‌گم، این بیوه‌زن فقیر از همه بیشتر داد.

4 چون اونا از دارایی زیادشون دادن، ولی این زن تو تنگدستی خودش، همه روزی‌شو داد." 5 بعضیا داشتن از معبد تعریف می‌کردن که چه قشنگ با سنگای زیبا و هدایا وقف شده تزیین شده. عیسا گفت:

6 "یه وقتی میاد که از اینجا، سنگی رو سنگ دیگه نمیمونه، همه‌ش خراب می‌شه." 7 اونا پرسیدن: "استاد، این اتفاقا کی می‌افته و نشونه نزدیک شدنش چیه؟"

8 عیسا جواب داد: "مواظب باشین گمراه نشین؛ چون خیلیا به نام من میان و می‌گن: 'من همونم' و 'وقت موعود رسیده.' ازشون پیروی نکنین."

9 "وقتی خبر جنگا و آشوبا ره شنیدین، نترسین. چون اول باید این اتفاقا بیفته، ولی پایان زود نمی‌رسه." 10 بعد بهشون گفت: "یه قوم علیه قوم دیگه و یه حکومت علیه حکومت دیگه می‌خیزه."

11 "زلزله‌های بزرگ، قحطی و طاعون تو جاهای مختلف میاد و نشونه‌های مهیب از آسمون ظاهر می‌شه." 12 "ولی قبل از این همه چیز، شما ره می‌گیرن و آزار می‌دن و به کنیسا و زندان می‌برن، و به خاطر نام من شما ره پیش پادشاه‌ها و والی‌ها می‌برن."

13 "و اینجوری شما فرصت دارین که شهادت بدین." 14 "این ره خوب یادتون باشه که قبل از اینکه بگیرنتون، نگران نباشین چی بگین."

15 "چون من به شما کلام و حکمتی می‌دم که هیچ‌کدوم از دشمناتون نتونن جواب بدن." 16 حتی پدر مادرا، برادرا، فامیلا و دوستاتون شما ره به دشمن تسلیم می‌کنن و بعضی از شما ره می‌کشن."

17 "همه مردم به خاطر نام من ازتون متنفر می‌شن."

18 "ولی مویی از سرتون گم نمی‌شه."

19 "با پایداری، جان خود ره نجات می‌دین." 20 "وقتی دیدین که اورشلیم به محاصره سپاه افتاده، بدونین که خرابی نزدیکه."

21 "اون موقع، کسایی که تو یهودیه هستن به کوه‌ها فرار کنن و کسایی که تو شهر هستن، از شهر بیرون برن. کسایی که تو دشت و صحرا هستن هم وارد شهر نشن."

22 "چون اون روزها، روزهای مکافاته که هرچی نوشته شده، به وقوع می‌پیونده." 23 وای به حال زنای حامله و مادرای شیرده تو اون روزا! چون مصیبت بزرگی این سرزمین ره می‌گیره و این قوم به غضب الهی گرفتار می‌شن."

24 "با شمشیر کشته می‌شن و به اسارت به همه ملتا می‌رن. اورشلیم تا وقتی که دوران غیریهودیا به سر برسه، زیر پای اونا لگدکوب می‌شه." 25 نشونه‌هایی تو خورشید، ماه و ستاره‌ها ظاهر می‌شه. رو زمین، قوم‌ها از جوش و خروش دریا وحشت می‌کنن."

26 "مردم از ترس چیزایی که قراره بر دنیا بیاد، از هوش می‌رن؛ چون نیروهای آسمانی به لرزه درمیاد." 27 "اون موقع پسر انسان ره می‌بینن که با قدرت و جلال عظیم تو یه ابر میاد."

28 "وقتی این چیزا شروع شد، راست وایستین و سرتون ره بالا بگیرین، چون نجاتتون نزدیکه." 29 بعد این مَثَل ره بهشون گفت: "به درخت انجیر و بقیه درختا نگاه کنین."

30 "وقتی برگ می‌دن، می‌فهمین که تابستون نزدیکه."

31 "همین‌طور، وقتی این چیزا اتفاق می‌افته، بدونین که پادشاهی خدا نزدیکه." 32 آمین می‌گم بهتون، تا همۀ این چیزا رخ نده، این نسل از بین نمی‌ره."

33 "آسمون و زمین از بین می‌رن، ولی سخنای من هرگز از بین نمی‌رن." 34 مواظب باشین که مبادا عیش و نوش و نگرانی‌های زندگی دلتون ره سنگین کنه و اون روز مثل یه دام یهو غافلگیرتون کنه."

35 "چون اون روز بر همه مردم روی زمین میاد." 36 پس همیشه مراقب باشین و دعا کنین که بتونین از این چیزایی که قراره بیفته، در امان بمونین و جلو پسر انسان وایستین." 37 عیسا هر روز تو معبد درس می‌داد و هر شب به بیرون شهر می‌رفت و رو کوه زیتون شب ره صبح می‌کرد.

38 صبح که می‌شد، مردم می‌اومدن تا سخنای عیسا ره تو معبد گوش بدن.