10 16

1 عیسی بَ شاگردونیش گُفت: «یه مرد توانگَرَه یه مباشر داشت. خبر رسیده بود که مباشر داره اموالِ او ره بَباد می‌ده. 2 او ره صدا کَرد و گُفت: ”این چه کاری که در مورد تو شِنیده می‌شه؟ حسابِ خود ره پس بده، چون دیگه نمی‌تونیس مباشرِ من باشی.“ 3 مباشر با خود گُفت: ”چه کُنَم؟ ارباب می‌خواد مِن ره اَز کار بِکشه. نَه می‌تونُم زمین بِکنُم، نَه می‌تونُم گِدایی کُنَم، و نَمی‌خواهم این کار ره بکنُم. 4 فهمیدُم چه باید کُنُم تا وقتی از کار برکنار شدم، مردم من ره تو خونِه خودشون بپذیرن.“ 5 پس، مباشر بدهکارونِ ارباب ره یک به یک پیشِ خودش صدا کَرد. از اَولی پُرسید: ”چقدر بِه سرورَم بدهکاری؟“ 6 او گفت: ”صد خُم روغن زیتون.“ مباشر گُفت: ”صورتحسابِ خود ره بگیر، زود بشین و بنویس، پنجاه خُم!“ 7 از دومی پُرسید: ”تو چقدر بدهکاری؟“ او جواب داد: ”صد خروار گندُم.“ مباشر گُفت: ”صورتحسابِ خود ره بگیر و بنویس هشتاد خروار!“ 8 ارباب، این مباشر متقلب ره تحسین کَرد، چون عاقلانه عمل کرده بود؛ چونکه بچه‌های این زمانه تو معاملات خودشون با هَم‌دوره‌های خودشون اَز بچه‌های نور عاقل‌ترَن. 9 مَن بِتُم می‌گُم که مال این دنیای فاسد ره بِرای پیدا کردن دوست خرج کُنید تا وقتی دیگه هیچ اَز این مال نموند، شما ره تو خونِه‌های جاودانی بپذیرن. 10 هر کی تو کارای کوچیک امین باشه، تو کارای بزرگ هم امین خواهد بود، و هر کی تو کارای کوچیک امین نباشه، تو کارای بزرگ هم امین نخواهد بود. 11 پس اگر تو استفاده از مال این دنیای فاسد امین نباشید، کیست که مال واقعی ره بِتُم بسپارد؟ 12 و اگر تو استفاده از مال دیگری امین نباشید، کیست که مال خود شما ره بِتُم بده؟ 13 هیچ غلامی نمی‌تونَه دوتا ارباب ره خدمت کُنَه، چون یا از یکی متنفر می‌شه و بَ دیگری مهر می‌ورزه، و یا یکی ره سَر سپرده می‌شه و دیگری ره خوار می‌شمره. نمی‌تونید هم بَندۀ خدا باشید، هم بَندۀ پول.» 14 فریسیونِ پول‌دوست این حرف‌ها ره که شِنیدَن، عیسی ره به ریشخند گرفتن. 15 عیسی بِشون گُفت: «شما اونایی هستین که خود ره به مردم پارسا نشون می‌دین، ولی خدا از دلای شما خبر داره. اونچه که مردم ارج بسیاری بِش نهَن، تو نظر خدا کراهت‌آورَه! 16 تورات و پیامبرا تا زمان یحیی بودَن. اَز اون پس، به پادشاهی خدا بشارت داده می‌شه و هر کی با زور راه خود ره بِهش باز می‌کنَه. 17 با این حال، آسون‌تره که آسمون و زمین نابود بشَن تا اینکه نقطه‌ای از تورات بیفته! 18 هر کی زن خود ره طلاق بده و زن دیگری ره بگیره، زنا کرده. و همچنین هر کی زنِ طلاق‌داده شده ره بگیره، زنا کرده. 19 «یَه‌ دون تِجار بی، که هر روزه لِباهاش ارغوان و کتان لطیف بی و همِش تو عیش و نوش بی. 20 یه فقیر که اِسمش ایلعازَر بی، لَ په‌ در خونَ اون تِجار می‌گذاشتند که بدناش پُر جراحت بی. 21 ایلعازَر می‌خواست که با اون خرده‌های غذا که از سفره‌ی اون تِجار می‌اُفتاد، شکمِش سیر کنه. حتی سِگا می‌اومدَن و زخمِش ره می‌لیسیدن. 22 آخرش اون فقیر مرد و فرشتِگونا اَ او ره پهلوی ابراهیم بُردَن. اون تِجار هم مُرد و او ره دفن کردن. 23 اما وقتِ که چِشم ره تو جهانِ مردِگونا باز کرد، خود ره تو عذاب یافت. از دُر، ابراهیم ره دید و ایلعازَر ره پهلوی او. 24 پس با صدای بلند گفت: «ای پدرم ابراهیم، په من رحم کن و ایلعازَر ره بفرست تا نوکِ انگشتِش ره تو آب تر کنه و زبونِ من ره خنک کنه، چون که تو این آتِش عذاب می‌کِشم.» 25 اما ابراهیم گفت: «ای فرزند، یاد بیار که تو تو زندگی‌ات از چیزای نیکو بهره‌مند بی، و حالا چیزای بد نصیب ایلعازَر بی. حالا او اینجا تو آسایشه و تو تو عذابی. 26 علاوه بر این، بین ما و شما یه پرتگاه هست؛ کسِنی که بخوان از اینجا په تو بیان نمی‌تونن، و اونا هم که اونجان نمی‌تونن په ما بیان.» 27 گفت: «پس، ای پدر، تمنا می‌کنم که ایلعازَر ره په خانه‌ی پدرم بفرستی، 28 چون که من پنج تا برار دارم. او ره بفرست تا په برارام هشدار بده، مِبادا اونا هم په این مکانِ عذاب بیان.» 29 ابراهیم گفت: «اونا موسی و انبیا ره دارَن، پس په سخنان اونا گوش بدن.» 30 گفت: «نه، ای پدر ما ابراهیم، اما اگه کسِنی از مُردِگونا په اونا بره، توبه می‌کنن.» 31 ابراهیم په او گفت: «اگه اونا په موسی و انبیا گوش ندَن، حتی اگه کسِنی از مُردِگونا زنده شه، مجاب نمی‌شن.»»